تشدید سرکوب مدنی با ابزاروتظاهرات آرمانگرائی مکارانه

                                                "در ماه رمضان"

آیا اگر دستگاه زور و کنترل دولتی برای حفظ ظاهر شئونات اسلامی در کار نبود و تحمیل تظاهر به دینداری و روزه داری و اجبار رعایت صوری همپائی با این ماه، توسط  تحکیم رژیم، این چنین حقیرانه و با چماق، در طول این سال های اقتدار و یکه تازی شان، پیوسته رایج و معمول نمی شد، و توسط پلیس خشن امنیت اخلاق ِاسلامی در سطح کشور و آن هم درهر کنج و گوشه ای که گزمه های شان، وقیح و بی شرمانه در کمین هرکس و به هر دلیل وعلیه همه روزه خواران می نشینند ومردم را بی دلیل آزار می دهند، با چنین روش غلطی به پیش برده نمی شد و اصولن چنین فرمانی صادر وبه اجرا در نمی آمد! آیا مردم ما آگاهانه و گزینه مند، خود پیشتر همچنان از گذشته های نچندان دور، با این (ماه مضاعف زور) و مراسم مزاحم اجباری و تضییقات ویژه ی سنگین آن، بهتر کنار نمی آمدند؟ حتمن وقطعن از روی همبستگی با شهروندان معتقد به این ماه، رعایت ظاهر رامی کردند و بی شک با مشقات واجحافات ناخواسته ی آن، رنج اش را نیز بر کول خود هموارمی ساختند، ولی به شرط وبا امکان آزاد انتخاب و اراده ی معطوف به آزادی و احترام به عقیده ـ چرا نتوانند، می توانستند ! چه بسا بهتر هم با آن کنار می آمدند،  همانگونه که پیش از57 مرسوم بود!

 پس چرا رژیم در کشوری که اکثریت شهروندان اش به خصوص(شیعه) هستند، او ناگزیر به استفاده از ابزار تحمیل (رمضان)  توسط زور شده است؟ آن هم این فریضه دینی، که برای انسان مسلمان، امرواجب و مانند بسیاری دیگر فرایض، ازجمله نماز، حج، خمس و زکات اجباری ست! چرا: معتقدان بسیاری روز به روز کمتر زیر باراین ماه و دیگر فرایض دینی می روند؟ چون مردم ما پی به منویات جاهطلبانه این گروه اندک برده و می دانند که اهرم اقتدار حکومت فعلی شان (دین) است و آن نیز ، ابزارحفظ سرکردگی این عده، با این دولت دینی می باشد. هیچ دلیلی برای بقای تعهد مردم با این تجربه های تلخ همگانی تا به امروز رژیم باقی نیست! با این همه فساد مالی و اعِمال خشونت صرِف توسط چماق دین، و به ویژه برای بسیاری از آنان که دیری خود را گول خورده می دانند هم، همچون بسیاران دیگر، تاب تحمل زور را نگذاشته وبند باورشان را از زورمداران مکار، بریده اند. اکثریت مردم شریف شیعه، همان باورمندان به این دستگاه هم، بیش از این بردباری زور وقوانین اجباری آنان را دیگر ندارند و برنمی تابند وخود را در هر گود به اصطلاح آرمانگرائی اسلامی که رژیم برای انحراف و تحقیرشان مدام می کند، خود را مسئول انسانی دیده و با آن دسیسه های هزارچهره سازش ناپذیر می رزمند.

با وجودی که این ماه ـ ماهی ست دشوار، مانند (عاشورا و تاسوعا)وسرشارست از تعدی به روح آسیب پذیرخردسالان و دیگر اندیشان و مملو است از تعزیه و گریه وخشونت وجیغ و داد و ریا ـ سرآخر هم همراه است، با خونریزی گسترده و علنی در روز( قربان) که در آن روز، به نام روز شادی و عید، (برای کودکان وبسیاری این روز با این خون های ریخته برکف هر کوی و برزن و خیابان، جز ترس و وحشت ـ نمی آفرینند. با این وجود هنوز جامعه متنوع ما با آگاهی از تاثیر منفی این مسلک برروح سازگاری، بر جان شیدای آرامش طلبی و بر دست گرم دوستی خواهی با جوامع فرهنگی متفاوت آسیب می زند، با این همه آغوش مهرورزی خود را گشاده پاس می دارد، و باز به تبع این فرهنگ خشمگین وآن لطمه ی جدی ومخرب اش به ویژه برنسل جوان و عقاید صلح جو، که این رسوم عقب مانده با آرمان های بسیاری از آنان، ناخواناست، تاکنون بزرگوارانه و شکیبا، جنون قهرو خضونت را تاب آورده است، آن هم در شرایطی که این ساختار، هرمخالف بی سلاح خود در دم، مثل مورچه در زیر پایش له می کند. از همه بدتر(تحریف)تاریخ وجو نخوت ومظلومیت نمائی دروغین(شیعه) با مخالفان تاریخی خود که ما از کم و کیف واقعی آنها بی خبریم، مگر بر دستکارهای  شده های موجود خود آنها، که برای بسی از تاریخ شناسان، آن منابع مایه ی تردید اند! ما تنها می توانیم بر حسب تجربه ی امروز خود مان از این فرقه مزّور، که با تحریف وتحمیق شعور انسان هستی تاریخی اش توام است، افکار و اعمال تاکنونی شان را بررسی کنیم، و البته ما آنها را بهتر از پیشینیانمان کشف کرده و خوبتر می شناسیم و در پی این آگاهی ست که، جامعه ما از تحمیل نیات فریبکارانه این اقلیت بیزار و خواست آنان را اجابت نمی کند. تمرد و ایستادگی در برابرعده ی خودرای وستمکار و دزد و جانی که فضای کشور را به میل ظاهرسازی ودروغ آرمانگرائی خود، مغشوش، مشوش و فعالیت جاری کشور را در این ماه دچار وقفه، محدودیت عمل وخسارت اقتصادی می کنند، کاملن به جا، ضد زوروانقلابی ست.

 در کنار همه آنها که رفت، این ماه "نه"مانند ماه های دیگر مذهبی ست، که ظرف این فرهنگ، با هر محتوای نگرش فردی، در این گستره زمانی رمضان، منافات جدی دارد. ازـ باورمند تا بی مذهب  باید و ناگزیرـ  است از خودیت و سلیقه ی عقاید و رفتار سالانه اش به یکباره در این ماه، بنا به فرمان خلیفه عصر، درز گرفته، وبا ظاهر سازی، به حکمی که دولت ولائی دستورش را داده، گردن خم کرده ـ و مجبور و ملزم می شود تمام ویژگی خود را در این ماه، و در درون منویات دینی و تشعشات مردم فریب رژیم، اجبارن و با تشویق به دروغ گفتن و ظاهرآرائی رمضانی ذوب کند، و ادای آنچه را در آورد که نیست و باور ندارد! ـ تا مگرخود را درهر گود تخالف گسترده دیگر، با رژیمی که تعارضات و تمایزات اش با خواست مردم (بسیار)است اسی نگردد، او و یا هر فرد دیگری به طور عام، و در این مورد به طور "خاص" باید در ماه رمضان به زور، خود و مردم فریبی کند ومراقب رفتارخود و خانواده اش در محل زندگی شان باشد، و هر کدام از اعضا محله ها و شهرها نیز، به همین سان ناچاراست ظاهرسازی رامو به مو اجرا کند، تا او و یا هر کس دیگری، از طریق نیروهای محلی بسیج، مورد شناسائی قرارنگرفته وحق حیات خود و خانواده و آینده اش را درافتاده تر با این ساختار کینه ورز به رو در روئی، تهدید و حتا بازی با مرگ درنیندازد، تا می تواند تظاهرکند و در نتیجه آن دروغ و خود نمائی ها، سرنوشت تلخی را، آگاهانه و با ابزار تزویر دینی، ضربات احتمالی را خنثا کند، تا روزی دگر باره در بزنگاه نا باور تجربه ی تلخ این 32 ساله، غافلگیر و دچارخشم این بی رحمان دروغ پرور کت بسته در نیاید! و وای به حال کسی که نخواهد تزویر کند؟!

 من بر این باورم که اگر رژیم قدری نرمش و قابلیت ِانطباق با عصر مردمگرائی و انتظارات امروزی و فرهنگ متنوع و انسانگرای آزاد وغیر دینی وحق آزادی وجدان را می فهمید، رسمیت می داد و خود می پذیرفت و امکان حقیقی و عملی آن را، ظرف این دوره بلند اختناق و ستیز مذهبی در جامعه مصیبتزده ما مهیا می کرد و خود ابتدائن ظرفیت تحمل اش را فرا روئیده تر یاد گرفته، بالا برده وآن را با احترام وافی پاس می داشت! در آن صورت ـ هر فردی وظایف اخلاقی و نوعدوستی را، شخصن با میل ورغبت، بدون نیاز به زور انجام و خود را ملزم تر به رعایت آگاهانه شئون جامعه متنوع با سلایق، عقاید و آرمان های گسترده ـ مسئول و مقید تر می دید.

 و تنها هم از این رو متصور است که هر کس با عقیده اش به سازگاری و مسئولیت لازم رسیده و درآید و خود را با هرجهان بین ِدیگر ِمتفاوتی، نه در (ستیز ) بل در وفاق آزاد ِوجدانی دیده، دگر پذیری را به عنوان اصل قبول وارج نهاده و با دعوت خود، زندگی را به صلح وآرامش بکشاند و ـ نوعدوستی راهر" کدام"از آنها، بدون نیاز به شیرینی و شلاق، بتواند جوانه ی ایده آل انسانی وفرا ملی و مذهبی اش را در این سرزمین در خون خفته از تنازعات دینی همین امروز بکارد و با جان و دل آبیاری اش کند، و هرکس با هر عقیده بدون ترس از مکافات و یا چشمداشت دریافت پاداش، خود راملزم و مسئول حفظ ضروری آن به نام "انسان" آگاه و آزاد و اختارمند بداند وبرای ترویج منویات انسانشمول اش در هر کجا که هست، کوشا باشد و در صورت امکان تهدید وآسیب به آن، نگاهبان بیدارش باشد، آن هم فقط  به خاطر حفط و احترام به آزادی عقیده، به عنوان شهروندی از شهروندان جهان، که پذیرش مرام و مسلک خود را، با احترام به حق آزاد نگرش، از هر کدام دیگری به طور مساوی و بدون تبعیض، آرزومندانه می خواهد و خود نیز پذیرای هر عقیده ی دیگر و متفاوتی شده وآگاهانه و برای رفع تجاوزات عقیدتی ـ مذهبی وهمه تبعیضات و نابرابری های رفاه زندگی، به ایجاد فضای سالم اجتماعی و زندگی شاد، یاری بی مضایقه کند، به قوانین همه شمول تاسی، و خود نیز به همزیستی مسالمت آمیز و برابر گردن نهد، و با این تائید واحترام  به باورمندان دیگر جهان بینی ها، همگان را صمیمانه دعوت به شناخت ایده های بهتر بدون بغض و کین کند و با این روش درست به مخالف نظری را به خود جلب و عملن مواضع خود را تقویت کرده و با وفاقی آگاهانه وحرمت برانگیز وعبرت آور(همگان) بدون (اعِمال زور) به داد و ستد اندیشه زندگی مناسبتر در آیند و به تبع چنین عقلانیتی غیروابسته به یک دین و نگرش ارمانی و با چنین نگاه مثبت ودرستی، می شود این ماه رمضان را هم پذیرفت و بدون بگیرو ببند وحشیانه پشت سر نهاده و هیچکدام از طرف ها، باور و رسوم دیگری را به سرکوب و سخره نمی گرفت؟

اما مانع تحول کثرت گرائی واستبداد زدائی ما توامان، ناشی از ذات درخود این ساختار متناقض اسلام (شیعه)از یک سوست و از سوی دیگراو با اراده ی به شدت خود محور، بزرگ بین و بی استعداد ازعدم انطباق با کشوریست که در آن تنوع گسترده ملی و مذهی وجود عینی و تاریخی عمیق داشته و مردمان این دیار در کنار هم قرن ها با تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز زندگی نموده، آمیختگی خونی یافته و روابط فامیلی داشته است. و آنها و یا بخش هائی از آنها ظرف این دوره دیکتاتوری دینی، رفتار و هویت ملی و فرهنگی شان در تصادم جدی با تبعیض وتضییق و تندروی های فرقه شیعه حاکم دچار ومتاثر از تنگ نظری مذهبی شده و از آن آسیب های جبران ناپذیر خورده اند.

این تضاد ایدلوژیک بین مذاهب و ملیت ها وجود واقعی دارد و رژیم به آن دامن می زند.او با این تنگ نظری و درک خودگران افراطی، تازه نسخه برای همه مذاهب و ملیت ها هم دارد و همزمان بسیار سطحی از فهم فرهنگی، شعور و نیاز این انسان ها اراده گرایانه عبور قهری می کند، و چنان با عصر و خواست و عمل ِآزاد و انسان اختیار مند کنونی در ایران و جهان بیگانه شده است، که الگوی او در تمام دول استبداد زده مسلمان به پا خاسته، گرسنه و بی اختیار جهان اسلامی، مورد ترس قرار گرفته و به آن پشت کرده و از آن پرهیز جدی نشان می دهند و جنبش (نان و آزادی) خاورمیانه و شمال آفریقا، آشکارا روش منحط او را درتضاد و تناقض تامین منافع جمعی دیده و این بی اعتباری دولت دینی را به دقت زیر نظر دارد ولااقل آنها کشور و مردم بلازده اسلامی راما را به خوبی می بینند، و سرنوشت ما برای آنان، قابل روئت و عبرت آنگیزاست.

شاید که بشود تصویر هویت حکومت ولائی را در دیدگان همگان و یا اغلب به شکل سندانی نرمش ناپذیر ترسیم وتعریف کرده و در عمل هم، گذشته ی او به قدر کافی گویاست تا او را در دیدگاه و گذرگاه تاریخ مظلومان تاکنونی و همین امروز در خاورمیانه و شمال افریقا رسوا تر دید، روش آنان بی طرفانه در انظار شورش و انقلاب عموم کشور های مسمان مردود و واکنش های مخالف رو در رو گردیده است. همه ی آنهائی که علیه فقر و استبداد برخواسته اند ذه وضوح دیده و می دانند که مشکل بشر امروز در هر گوشه ی این جهان (آرمانگرائی مذهبی ) نیست که (حاکمان آیران)آنها را به نمایش درآورده اند، بلکه حق آزاد نوع زندگی و داشتن اندکی روزی ست، یقین دارم که اگر دسیسه های این قوم مکار در خاورمیانه و شمال آفریقا مردم بی نوا را به حال خود راحت بگذارد و به اراده و عزم آنان آسیب نرساند (که البته در مصر تا حدودی نگران) کننده است، آنگاه دیده ها و تجربه ها ی مسلمانان جهان برای مبارزه ی هدفمند واقدامی مستقل، شرایط مهیا است و اشتباه و انحراف از (اهداف واهی) کمتر و ما به وضوح تمام خواهیم دید خاورمیانه و شمال آفریقا برسرنوشت خود صاحب خواهد شد و مردم کشور ما هم که به کل این دستگاه خواهند شورید ـ  مسلک گروهی که نه هیچگاه سپری شده و نه حالا و نه هرگزدر آینده ـ استقلال عقلی و شعور تغیر و توان بی پایان انسان را قبول نداشته و برای حل مستقل مشکلات زمینی، ابتکار و خلاقیت انسان را نپذیرفته و هرگز هم نخواهد پذیرفت، او همیشه انسان را کنار زده وبه زیر پای اش کشیده است و اشکال در همین جاست، اطاعت و بی ارادگی صِرف ایمانی و باورکور به دستگاه، راز تداوم این اقلیت مستبد است، به ویژه که امروز این اقلیت ناچیز توانسته با همین تظاهرات و تبلیغات آرمانگرائی، یکه تاز قدرت مالی و سیاسی مطلق ایران وحتا بخش بزرگی از خاورمیانه شود! آن هم چنین توان مالی بالائی در کشوری که مردم اش به جای یک ماه روزه داری اجباری بخش بزرگی از آنها در طی سال مدام گرسنه هستند و آنها ئی هم که به باور خود روزه داری می کنند، با قیمت های سرسام آورد، استطاعت کافی سفره ی افطاری و سحری را ندارند.

 

بهنام ـ 15 مرداد 1390